روایت روزهای پیامبری
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۹۵۲۵۹۶
اوبعد از مدتی فعالیت بهعنوان پیامرسان شهادت تعدادی از شهدای قزوین به خانوادههایشان و راننده آمبولانس پیکر شهدا انتخاب میشود؛ کاری سخت و خاص که دغدغههای ویژه خود را دارد؛ چراکه یکی از سختترین کارهای ممکن در مواجهه با خانواده شهدا را بر عهده گرفته و در سختترین لحظات زندگی افراد، باید خبر تلخ شهادت فرزندانشان را به آنها برساند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درباره تاریخچه فعالیت خود بهعنوان نویسنده بگویید. شما در حوزه داستاننویسی هم فعالیت داشتهاید، چرا به سمت تاریخ شفاهی متمایل شدید؟
تحصیلات من در رشته تاریخ است اما علاقه اصلیام به داستان و رمان است. سالهاست در این عرصه فعالیت میکنم. تاکنون ۱۵ اثر از بنده منتشر شده که سه کتاب آن مجموعه داستان کوتاه است. در میان آنها دو کتاب «مادر سلیمان» و «تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاریفرد» شناختهشدهتر هستند.سایر کتابهایم ربطی به دفاعمقدس دارند؛ یا کار پژوهشی هستند مثل «روزشمار دفاعمقدس استان قزوین» یا تاریخ شفاهی هستند مثل «بیسنگر» یا خاطره هستند مثل «روزهای پیامبری». زندگینامه هم زیاد نوشتهام اما بهطور کلی در هر دو فضای داستان و تاریخ شفاهی همچنان مشغول هستم و در حال حاضر هم دارم رمانی درباره خرمشهر مینویسم.
در سالهای اخیر توجه به تاریخ شفاهی و انتشار کتابهایی با موضوع خاطرات دستاندرکاران جنگ تحمیلی، زیاد شده است. دلیل این امر به نظر شما چیست؟
دلیل اصلی آن تمرکز دیوانهوار برخی دستگاههای مسئول بر این قضیه است. آنها از نظر کمیوکیفی در حال سرمایهگذاری و برنامهریزی در این حوزه هستند و گاهی ارقام نجومی برای چندبرابر شدن تعداد آثار در اینباره مطرح میکنند. در حالی که تاریخ شفاهی عموما روایت آدمهایی است که بهعمد یا غیرعمد، سهمی در روایت رسمی ندارند و از این مسابقه کنار گذاشته میشوند اما در عمل بیشتر روی فرماندهان و مسئولان دفاعمقدس و مشاهیر سرمایهگذاری میشود؛ آنها که در تاریخ رسمی نظرشان پرسیده و روایتشان گفته و نوشته میشود. همیشه روایت با وجود ادعای جامعیت و پاسخگویی در عمل یک چیزهایی کم دارد و نمیتواند به همه سؤالهای ریزودرشت جواب دهد. در واقع تاریخ شفاهی وقتی آغاز میشود که ما در تاریخنگاری رسمی متوجه میشویم به خیلی موضوعات نتوانستهایم یا نخواستهایم که بپردازیم و میفهمیم روایت رسمی جنگ تحمیلی، صحنهها و شخصیتهایی مثل راوی کتاب روزهای پیامبری را فراموش کرده است.
بحث میان اولویت داستان و تاریخ شفاهی و اولویتداشتن یکی بر دیگری خیلی مطرح شده است. به نظر شما این بحث چقدر واقعی و مفید است؟
از نظر زمانی اولویت بر روایت شفاهی است. یعنی ما باید اول هرچه خاطره و قصه را که هست، ثبت و ضبط کنیم. پس از نگارش انبوه خاطرات و روایتهای جنگ نوبت به رمان و داستان میرسد. رمان و داستان میآید و کاستیهای روایت مستند جنگ را جبران میکند و زیر سایه فلسفه و تخیل خلاق و جهانبینی نویسندگان، گذشته و آدمهای آن را به نوعی بازروایت میکند تا ما به آینده بیشتر و درستتر فکر کنیم. اگر منظورتان را درست متوجه شده باشم پرداختن به اینکه اولویت با کدامیک از اینهاست بحثی فرعی و شاید زرگری است. هرکدام از این دو گونه جایگاه خود را در سپهر ادبیات ما دارند. درست است که خاطرهنگاری موفقتر و چشمگیرتر بوده اما از این ماجرا نمیتوان نتیجه گرفت که رمان به وظیفه خودش عمل نکرده است. ما اگرچه با خلق آثار نبوغ آمیز در ادبیات داستانی فاصله داریم اما آثار موفق زیادی را خلق کردهایم. حتی باید گفت تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری ما نقشی را که باید ایفا میکرده، نکرده است. تضادها، ابهامها و نقصهایی که در روایت فعلی وجود دارد باعث سردرگمی میشود و گاه انسان ترجیح میدهد بگذارد گذر زمان یکسری چیزها را از تاریکی در بیاورد.
در سالهای اخیر شاهدیم که مسابقهای بین نهادها و دستگاهها برای انتشار خاطرات دفاعمقدس بهپا شده است. آیا این مسابقه که به کمیت کتابهای خاطرات کمک کرده است، در مجموع به نفع ادبیات دفاعمقدس است؟
پرسش سختی است. ما خیلی عقب هستیم. خیلی قصهها و شخصیتها را از دست دادهایم اما این نباید باعث شود از طرف دیگر بام بیفتیم. میتوانم بگویم که ادبیات جنگ باید در بستر زمان و با صبر و حوصله متولد و بزرگ شود. این مهم با دستورالعمل و عجله و به قول شما مسابقه محقق نمیشود. باید کار به کاردان سپرده شود، به نویسندهای که مورخ پرساست. یا نوعی بازجوی کارکشته که کارش بازجستن حقیقت در دل تاریخ است. به کسی که شخصیتپردازی را بلد است. ما خیلی از سوژهها را خراب کردهایم. خیلی از راهها را نباید میرفتیم و رفتهایم و متاسفانه فکر میکنیم معماری در فرهنگ و ادبیات مثل پیمانکاری ساختمان است که با کارشبانهروزیوسهشیفتهوبیدرنگ وحزم واحتیاط انجام میشودواگردیگران تابهحال نکردهاندبهخاطربیعرضگی و اهمالکاریشان بوده. باید بدانیم که برای استخراج گنج و دفینه باارزشی چون جنگ تحمیلی به برنامهای ۱۰۰ساله و ۲۰۰ساله فکر کنیم.
در طول دوران جنگ تعداد زیادی از کارکنان نهادها، نقش خبردهی به خانواده شهدا را برعهده داشتهاند. چه ویژگی خاصی در آقای حدادزادگان بود که او را برای مصاحبه انتخاب کردید؟
شخصیت آقای حدادزادگان و ماجرای دوخطی زندگی او جذاب و تقریبا منحصربهفرد است. یک آدمیکه از جنازه میترسد مجبور میشود راننده آمبولانس پیکر شهدا شود یا کسی که پیامرسانی را درست انجام نمیداده یکدفعه مجبور میشود خبر شهادت برادر خودش را به مادرش بدهد. بر همه اینها باید یک چیز دیگر هم اضافه کرد و آن بذلهگویی و رفتارهای عجیب راوی در موقعیتهای سخت است. بههرحال کتاب ترکیبی از اشک و لبخند است و خاطرات مهمی را از گذشته همه ما زنده میکند.
بحث میان اولویت داستان و تاریخ شفاهی و اولویت داشتن یکی بر دیگری خیلی مطرح شده است. بهنظر شما این بحث چقدر واقعی و مفید است؟
از نظر زمانی اولویت بر روایت شفاهی است. یعنی ما باید اول هر چه خاطره و قصه را که هست، ثبت و ضبط کنیم. پس از نگارش انبوه خاطرات و روایتهای جنگ، نوبت به رمان و داستان میرسد. رمان و داستان میآید و کاستیهای روایت مستند جنگ را جبران میکند و زیر سایه فلسفه و تخیل خلاق و جهانبینی نویسندگان، گذشته و آدمهای آن را به نوعی باز روایت میکند تا ما به آینده بیشتر و درستتر فکر کنیم. اگر منظورتان را درست متوجه شده باشم پرداختن به اینکه اولویت با کدام از اینهاست بحثی فرعی و شاید زرگری است. هرکدام از این دو گونه جایگاه خود را در سپهر ادبیات ما دارند. درست است که خاطرهنگاری موفقتر و چشمگیرتر بوده اما از این ماجرا نمیتوان نتیجه گرفت که رمان به وظیفه خودش عمل نکرده است. ما گرچه با خلق آثار نبوغآمیز در ادبیات داستانی فاصله داریم اما آثار موفق زیادی را خلق کردهایم. حتی باید گفت تاریخ شفاهی و خاطرهنگاری ما نقشی را که باید ایفا میکرده، نکرده است. تضادها، ابهامها و نقصهایی که در روایت فعلی وجود دارد باعث سردرگمی میشود و گاه انسان ترجیح میدهد بگذارد گذر زمان یکسری چیزها را از تاریکی دربیاورد.
در سالهای اخیر شاهدیم که مسابقهای بین نهادها و دستگاهها برای انتشار خاطرات دفاعمقدس بهپا شده است. آیا این مسابقه که به کمیت کتابهای خاطرات کمک کرده است، درمجموع به نفع ادبیات دفاعمقدس است؟
پرسش سختی است. ما خیلی عقب هستیم. خیلی قصهها و شخصیتها را از دست دادهایم اما این نباید باعث شود از طرف دیگر بام بیفتیم. میتوانم بگویم که ادبیات جنگ باید در بستر زمان و با صبر و حوصله متولد و بزرگ شود. این مهم با دستورالعمل و عجله و به قول شما مسابقه محقق نمیشود. باید کار به کاردان سپرده شود. به نویسندهای که مورخ پرساست. یا نوعی بازجوی کارکشته که کارش بازجستن حقیقت در دل تاریخ است. به کسی که شخصیتپردازی را بلد است. ما خیلی از سوژهها را خراب کردهایم. خیلی از راهها را نباید میرفتیم و رفتهایم و متاسفانه فکر میکنیم معماری در فرهنگ و ادبیات مثل پیمانکاری ساختمان است که با کارشبانهروزیوسهشیفته وبیدرنگوحزم واحتیاط انجام میشودواگردیگرانتابهحال نکردهاندبهخاطر بیعرضگی و اهمالکاریشان بوده. باید بدانیم که برای استخراج گنج و دفینه باارزشی چون جنگ تحمیلی به برنامهای۱۰۰ساله و۲۰۰ ساله فکر کنیم.
در دوران جنگ تعداد زیادی از کارکنان نهادها، نقش خبردهی به خانواده شهدا را برعهده داشتند، چه ویژگی خاصی در آقای حدادزادگان بود که او را برای مصاحبه انتخاب کردید؟
شخصیت آقای حدادزادگان و ماجرای دوخطی زندگی او جذاب و تقریبا منحصر به فرد است. آدمیکه از جنازه میترسد مجبور میشود راننده آمبولانس پیکر شهدا بشود یا کسی که پیامرسانی را درست انجام نمیداده یک دفعه مجبور میشود خبر شهادت برادر خودش را به مادرش بدهد. به همه اینها باید یک چیز دیگر هم اضافه کرد و آن بذلهگویی و رفتارهای عجیب راوی در موقعیتهای سخت است. به هر حال کتاب ترکیبی از اشک و لبخند است و خاطرات مهمی را از گذشته همه ما زنده میکند.
از همان روز اول قصه شروع شد
ماجرا شاید ازپاییز۱۳۶۰ شروع شد. اززندان چوبیندر که سه بند داشت و ۳۰۰ زندانی. بند سیاسیها، بند تعزیریها و بند معتادها. آن یک گُله جا پر بود از تنش و التهاب. آدمهایی آنجا بودند که در منتهای ناامیدی و خشم روزگار میگذراندند و تو باید سعی میکردی مثل یک سایه در میان آنها باشی. سایهای که نه تر میشود و نه اجازه دارد از داغی و سردی آن آدمهای متحرک پشت دیوارهای بلند و میلههای سرد، تأثیری بپذیرد. هیچ تأثیری! نه از دردهاشان و نه از آرزوهاشان. از همان روز اول قصه شروع شد. برای من اولین بحران روبهروشدن با بچهمحلهایم بود. کسانی که سالها در دوران کودکی و نوجوانی با هم بازی کرده بودیم و حالا به جرمهای مختلفی مثل حمل مواد مخدر، تصادف و قتل غیر عمد یا بدهکاری به زندان آمده بودند. وقتی با آن لباسهای راهراه میدیدمشان یاد خاطرات دور میافتادم. روزهایی که مادرم با کنترلی شدید روی رفتارهای ما در محله دباغان نظر داشت. هیچ بچهای حق نداشت بعد از تاریکی مغرب به خانه برگردد. همهمان وقتی وارد میشدیم، مادرم بازرسی بدنیمان میکرد. باید نفسمان را بیرون میدادیم تا معلوم شود دهنمان بوی سیگار یا زهرماری ندهد. جملۀ تکراری مادرم که نوعی التماس در خودش پنهان کرده بود این بود: «ببم! من شما را با بدبختی بزرگ کردم.» این جمله مثل بذری در خاک ذهن و روح ما کاشته شده بود و روزبهروز رشد میکرد و ما را در قبال سرنوشتمان در آینده هشیار میکرد.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: روح الله شریفی دفاع مقدس شهدا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۵۲۵۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
صنعت نشر هند برای تولید کتابهای صوتی با هوش مصنوعی آماده میشود
هندوستان در این دوره از نمایشگاه به عنوان مهمان ویژه قرار است صنعت نشر خود را به ایرانیان معرفی کند. جریان نشر در هندوستان به دلیل وجود زبانهای بومی گوناگون از تنوع خاصی برخوردار است. هندوستان به دلیل پیشینه تاریخی و همچنین روابط فرهنگیاش با ایران محتوای بسیاری برای ارائه به ایرانیان دارد. اما این صنعت اکنون در حوزه تکنولوژی نیز در حال آزمودن ایدههایی است که میتواند برای ایرانیان کارآیی داشته باشد. متنی که در ادامه میخوانید، با ترجمه و تالیف مارال توکلی یکی از این ایدهها را معرفی میکند:
صنعت نشر هند امکانات تولید کتابهای صوتی هوش مصنوعی را بررسی میکند، ناشران آماده حضور در این عرصه هستند، اما صداپیشگان و خوانندگان تردید دارند.
مدیسون مردی را توصیف میکند که به یک منظره زیبا نگاه میکند. صدای آهسته و بافتدار مدیسون هنگام توصیف آن منظره دلفریب بالا و پایین میشود. او کمی مکث میکند تا کمی تعلیق ایجاد شود، سپس وارد نقطه اوج میشود.
مدیسون یک انسان نیست، بلکه یک «راوی دیجیتال» است که Apple Books بهطور خاص برای ژانرهای داستانی و عاشقانه ایجاد کرده است. برخی دیگر از راویان دیجیتالی موجود در این فهرست عبارتند از «جکسون» معمولی و دوستانه، «هلنا» سخت و ترسناک و «میچل» خشک اما استادانه.
اپل بوکز در وبسایتش، راویهای دیجیتالی خود را به عنوان راهی برای کمک به نویسندگان مستقل و نویسندگانی که آثارشان توسط ناشران کوچکتر منتشر شده، پیشنهاد میکند، چرا که با موانعی مانند سردرگمی فنی و هزینههای بالا مواجه نمیشوند.
وقتی این خبر در جامعه صداپیشگی پخش شد، واکنشهای منفی بسیاری را برانگیخت، حتی زمانی که اپل بوکز به خوانندگان اطمینان داد که «به رشد فهرست کتابهای صوتی با روایت انسان ادامه خواهد داد.»
به نظر میرسد «راوی هوش مصنوعی» موضوعی مرتبط با ایالات متحده آمریکا یا اروپا محور بهنظر برسد، اما کتابهای دیجیتال یا روایت شده با هوش مصنوعی ممکن است از لپتاپها و تلفنهای هوشمند هندیها دور نباشند.
آنانت پادمانابهان؛ مدیرعامل «هارپر کالینز» هند، گفته است که آنها درحال حاضر درحال «نمونهگیری» از راویان هوش مصنوعی برای کتابهای صوتی هستند، اما هنوز صدایی که دوست داشته باشند پیدا نکردهاند. او معتقد است که هوش مصنوعی میتواند به تولید کتابهای صوتی بیشتر و صرفهجویی در زمان کمک کند.
پادمانابهان گفت: «میتوانم به شما بگویم، شما تفاوت خوانش توسط هوش مصنوعی و انسان را نمیدانید.» «این جایی است که به آن میرسد تا زمانی به شما بگویم که این توسط هوش مصنوعی روایت شده است» (یا) «این روایت انسان است»، فکر نمیکنم متوجه شوید. در روایتهای غیرداستانی و جاهای دیگر، فکر نمیکنم مهم باشد. فکر میکنم در داستانها مهم است که روایت کجا مکث میکند، جایی که راوی چیزهای بیشتری را به ارمغان میآورد.»
وی افزود که راویهای هوش مصنوعی انتشار سریعتر کتابهای ترجمه شده را نیز امکانپذیر میکنند.
نویسندگان چه فکری میکنند؟
خوانندگان و نویسندگان نگران پیامدهای اجتماعی جریان اصلی کتابهای روایت شده توسط هوش مصنوعی هستند و صداپیشگان فرصتهای شغلی را از دست میدهند. متخصصان همچنین میترسند که کتابهای صوتی که قبلا توسط آنها روایت شده است، بدون رضایت آنها برای آموزش ابزارهای هوش مصنوعی که میتواند جایگزین آنها شود، استفاده شود.
با درنظر گرفتن این موضوع، آیا خوانندگان و نویسندگان هندی از کتابهای روایت شده توسط هوش مصنوعی حمایت میکنند؟
میمی موندال، نویسنده هندی داستانهای علمی تخیلی و فانتزی، گفت که از مفهوم کتابهای روایت شده با هوش مصنوعی و شکل آینده علمی-تخیلی اطراف او «بسیار هیجان زده» است. با این حال، او اعتراف کرد که اگر جایگزین انسانی وجود داشته باشد، چنین کتابهایی را توصیه یا خریداری نمیکند.
ازنظر فنی این تقصیر هوش مصنوعی نیست. فقط این است که ما آن را به چنین دنیای نابرابری میآوریم و آن را به وسیله دیگری برای ظلم تبدیل میکنیم.
رش سوزان، نویسنده و ویراستار، که کتابها را در وبلاگ The Book Satchel مرور میکند، گفت که به کتابهای صوتی زیادی گوش میدهد، اما راویهای هوش مصنوعی/دیجیتال را «رباتیک و بی جان» میداند. او همچنین گفت که با بازبینی کتابهایی که توسط راویهای دیجیتال خوانده میشود، موافقت نمیکند.
خانم سوزان در بیانهای ایمیلی گفت: «من راوی دیجیتالی را به اندازه کافی خوب نمیدانم که با صداپیشگانی که میتوانند جزئیات احساسات را از طریق آهنگ و سبک خواندن خود برانگیزند رقابت کنند. بنابراین، نظر کلی من درمورد کتاب تغییر میکند. امیدوارم روی این تمرکز کنیم که فناوری جدید چگونه میتواند به ما در انجام سریعتر و آسانتر کمک کند، و به دنبال راههایی نباشیم که در آن کار انسان کم ارزش شده و قابل تعویض باشد.»
از منظر یک منتقد، خانم سوزان نگران بود که راوی دیجیتال عاملی است که میتواند بر موفقیت یا عدم موفقیت یک کتاب تأثیر بگذارد.
او هشدار داد: «یک کتاب خوب میتواند به یک کتاب صوتی متوسط در دست یک راوی بد تبدیل شود.»
خانم موندال همچنین به طنز جایگزینی هوش مصنوعی با نیروی انسانی اشاره کرد و گفت که حتی با ارزانتر شدن فرآیندهای تولید و ارزان شدن کتابها، مردم شغل خود را از دست میدهند.
وی اشاره کرد: «من میتوانم ببینم مطبوعات کوچک و نویسندگان به حاشیه رانده شده چگونه میتوانند از نیروی کار هوش مصنوعی سود ببرند، و من از آنها به خاطر استفاده از این فرصت کینهای ندارم. ما نباید انتظار داشته باشیم که عدالت اجتماعی بر دوش ضعیفترین اعضای جامعه ما بیاید. این نویسندگانی مانند من هستند که میتوانند درمورد این موضوع موضع بگیرند و حرفه خود را از دست ندهند.»